نمی دانستیم...
آسمان ، از تو خبر داشت
ولی ما از تو، سهممان بی خبری بود ، نمی دانستیم
آب و جاروی در خانه ما شاهد بود
از تو بر ما گذری بود ؛ نمی دانستیم
این همه چشم به راهی نگرانم کرده
خود این هم نظری بود
نمی دانستیم….
آسمان ، از تو خبر داشت
ولی ما از تو، سهممان بی خبری بود ، نمی دانستیم
آب و جاروی در خانه ما شاهد بود
از تو بر ما گذری بود ؛ نمی دانستیم
این همه چشم به راهی نگرانم کرده
خود این هم نظری بود
نمی دانستیم….
من خدایی دارم ، که در این نزدیکی است
نه در آن بالاها
مهربان، خوب ، قشنگ ، نورانی
گاه گاهی سخنی می گوید….
با دل کوچک من ، ساده تر از سخن ساده من
او مرا می فهمد؛
او مرا می خواند؛
او مرا می خواهد؛
یاد او ذکر من است….
در غم و در شادی
چون به غم می نگرم
آن زمان رقص کنان می خندم
که خدا یار من است
که خدا در همه جا یاد من است….
از امام صادق علیه السلام پرسیدند آقاجان : اگر شیعه ای از شما گنه کار باشد،
موقع عذاب و سوزاندن آن مومن در آن دنیا باعث خوشحالی دشمنان شما می شود و آبروی شما می رود.
امام صادق علیه السلام فرمودند : ما در همین دنیا به شیعیان کمک می کنیم که توبه کنند.
گفتند : آقاجاناگه گناهاش زیاد بود چی؟!
امام فرمودند: موقع جان دادن عزرائیل بر او سخت می گیرد تا گناهانش پاک شود.
گفتند: آقاجان اگر گناهانش خیلی بیشتر از اینها باشد چه می شود ؟ آقا فرمودند: آنقدر در برزخ نگه داشته می شود تا بخشیده شود.
گفتند : یابن الرسول الله اگر باز هم گناهانش بیشتر از این حرفها بودچه می شود ؟
راوی می گوید در این لحظه امام صادق علیه السلام عصبانی شدند و دو زانو نشستند و فرمودند: به کوری چشم دشمنان دستش را می گیریم و وارد بهشت می کنیم.
* بحارالانوار؛جلد 93؛ صفحه 373 .*
گاهی دلت بهانه ی مادر که می کند
برسر بگیر چادر من را صبور باش
امروز تازه اول راه است دخترم
فردا که پر کشیدم از اینجا صبور باش
یک روز می روی به بیابان کربلا
بر تل بی قراری و غمها صبور باش…
تهمت وغیبت
فردی از دوستش بابت غیبت وتهمتی که به او زده بود، حلالیت طلبید .
او گفت به یک شرط قبول می کنم که یک بالش پَر را کنار جاده روستا روی دست بگیری و هنگامی که باد می وزد آن را با خنجر پاره کنی ودر معرض باد بایستی
تا تمام پرها را ببرد.
آن شخص آمد و گفت این کار را انجام دادم .
دوستش گفت : حالا برو پرها را جمع کن.
وی رفت و بعد ازمدتی آمد و گفت هرچه گشتم واز دیگران هم کمک گرفتم نیمی از پرها را نیافتم.
دوست حکیم و دانایش گفت: غیبت و تهمت مانند این پرها پخش می شود و قابل جبران نیست.
امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند :
«هم نشینی با نیکان نیکی می آورد همانند باد که وقتی به بوی خوش گذر می کند با خود بوی خوش می آورد.»
6 آیین زندگی
قبل از دعا ، ایمان داشته باش
قبل از صحبت کردن ، گوش بده
قبل از خرج کردن ، بدست بیار
قبل از نوشتن ، فکر کن
فبل از تسلیم شدن ، تلاش کن
و قبل از مردن ، زندگی کن.
خدا کند ، که رضایم فقط ” رضای تو ” باشد
هوای نفس نباشد ، همه هوای تو باشد
خدا کند که گذارت فِتد به منظر چشمم
که سجده گاه نمازم ، جای پای تو باشد
** الغوث یا صاحب الزمان **
شخصی نزد حکیمی آمد وگفت : خبر داری که فلانی دربا ره ات چقدر «غیبت و بد گویی » کرده است ؟
حکیم با تبسم گفت : او تیری را به سویم پرتاب کرد ، تو چرا آن تیر را از زمین برداشتی و ودر قلبم فرو کردی!؟
« هیچ وقت سبب نقل کینه ها و دشمنی ها نباشیم .»
الهی ” دردهایی ” هست که با هیچ گوشی نمی توان گفت …
” گفتنی هایی ” هست که هیچ قلبی محرم آن نیست …
الهی ” تلاشهایی ” هست که جز به مدد تو ثمر نمی بخشد …
” تغییراتی ” هست که جز به تقدیر تو ممکن نیست …
دعاهایی هست که جز به ” آمین تو ” اجابت نمی شود …
الهی ” قدم های گمشده ای ” دارم که تنها هدایتگرش تویی …
” افکار آشفته ای دارم، که تنها سامان دهنده اش تویی …
الهی مرا تو دعا کن …
برای من تو دعا کن …
از جمعه های بی تو چه دلگیر می شوم
جان خودم ، ز جان خود سیر می شوم
با هر نفس که می کشم اقرار می کنم
از این نبودنت به خدا پیر می شوم
گر با دل خراب رسیدم به محضرت
زیرا فقط به دست تو تعمییر میشوم
ازاینکه انتظار تو را می کشم ببین
از مردمان شهر چه تحقیر می شوم .
حافظ کجای کاری؟؟
فالت غلط در آمد !!
گفتی “غمت سر آید “
این عمر من سر آمد ….
مهدی….ولی…نیامد……
* اللهم عجل لولیک الفرج *[
دیگر آن خنده زیبا به لب مولا نیست
همه هستند ولی هیچکس زهرا نیست
قطره ی اشک علی تا به لب چاه رسید
چاه فهمید کسی همچو علی تنها نیست…….
زهرا عصاره عصمت است. زهرا، آیینه پاکی است. زهرا زلال کوثر است. ای همیشه جاری!
ای بهار کوتاه! ای ترنم باران وحی! در شکوه مقام تو حیرانم که معرفت به غبار آستان خانه ات بوسه می زند….
ایام فاطمیه بر همه تسلیت باد . التماس دعا