#عفاف_حجاب #مدرسه علمیه فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها ) - بیجار
#عفاف_حجاب
#مدرسه علمیه فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها ) - بیجار
#عفاف_حجاب
#مدرسه علمیه فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها ) - بیجار
# بروشور ازدواج آسان
# ازدواج
# حوزه علمیه فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها ) - بیجار
موسیقی از دیدگاه روایات
پروین علیمرادی[1]
چکیده:
یکی از غرائز انسانی، توجه او به الحان و آواز خوش است که منشأ گرایش انسان و جامعه به پدیده موسیقی است. لذا میتوان گفت که موسیقی همچون بسیاری از شاخصههای هنر چون نقاشی و شعر، ریشه در فطرت و غرائز طبیعی انسان دارد. در بررسی اجمالی سیر تحول هنر موسیقی، ملاحظه میشود که در ادوار گوناگون حیات بشر، این هنر فراز و نشیبهای مختلفی را طی کرده است. بر این اساس در برخی ادوار این هنر غریزی و طبیعی بشری، دچار ابتذال شدید گردیده و به عنوان عاملی در جهت انحطاط اخلاقی و فرهنگی جوامع به کار گرفته شده و سبب ایجاد دگرگونی و تحولات منفی در تعالی و رشد معنوی ملت ها گردیده است. اسلام به عنوان دین خاتم با جلوههای مبتذل موسیقی و غنا که مانع رشد و تعالی انسانها میشود و آنان را از تکامل و معنویت باز میدارد، مقابله و مبارزه نموده است و به بشریت، در قبال تأثیرات سوء و نامطلوب ناشی از استفاده ابزاری از این هنر، در جهت ایجاد فساد اخلاقی و بیبند و باری جامعه، هشدار داده است. اما مسائل مهمی در خصوص احکام شریعت اسلام در باب موسیقی و اقسام آن وجود دارد که علی رغم گذشت قرنها تا کنون به طور کامل و جامع از این ابهامات رمز گشایی نشده است. مقاله حاضر، به روش کتابخانهای و نرمافزاری و با رویکردی توصیفی - تحلیلی، با هدف مشخص کردن رویکرد روایات نسبت به برخی موسیقی های حرام و آگاهی مخاطبان نسبت به این مسئله، روایاتی را مورد تبیین و بررسی قرار داده است که حرمت استماع موسیقی را اثبات میکند. بیشتر روایات بیانگر حرمت یا نهی از به کارگیری آلات نوازندگی است، واژههای : مزمار، طنبور و …. در کنار واژههایی نظیر: شراب، رقص، آلات قمار، زنا و …. ذکر شده است این امر نشان می دهد که بین استفاده از آلات موسیقی و چنین اموری، نوعی سنخیّت بوده و به کار گیری آن ها زمینۀ ورود انسان را به معاصی دیگر فراهم خواهد کرد. به علاوه، مواردی که در کنار ابزار و آلات نوازندگی قرار گرفتهاند، دارای حرمت مطلقه بوده و خالی از موارد استثنا میباشند؛ بنایراین، استعمال آلات نوازندگی نیز چنین وضعّیتی را دارا خواهد بود.
کلید واژهها: موسیقی، غنّا، اختراع.
————————————————–
[1]. طلبه سطح دو، پایه پنجم، حوزه علمیه فاطمةالزهرا (سلام الله علیها)بیجار.
خانم دکتر عطارد و خانم دکتر راد
تحلیل در سطح کلان با تحلیل در سطح خرد متفاوت است
دکتر عطارد: تحلیل در سطح کلان با تحلیل در سطح خرد متفاوت است و با داشتن یک انتخاب درست مشکلاتی که در سطح خرد جامعه وجود دارد نیز برطرف می شوند.
به گزارش پایگاه خبری حوزه علمیه خواهران کردستان، خانم دکتر عطارد و خانم دکتر راد در مورخ20 /02/ 1400در وبینار پرسمان سیاسی با موضوع انتخاب فرد اصلح که با همکاری روابط بین الملل حوزه های علمیه خواهران برگزار شد شرکت و به سوالاتی در این زمینه شرکت نمود.
وی گفت : با توجه به مردم سالار بودن کشور ایران در زمان انتخابات به دستاوردهای انقلاب پرداخته می شود که این انقلاب عد چهل سال چه دستاورد هایی داشته است؟ نگاه به دستاوردهای انقلاب در این چهل سال که در زمینه های مختلف علمی و نظامی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی بوده است در افراد ایجاد انگیزه و امید برای شرکت در انتخابات را بالا می برد.
خانم دکتر عطارد در ادامه به این سوال مجری در رابطه با وجود یا عدم وجود تبعیض و بی عدالتی در جامعه و کوچک شدن سفره های مردم بعد گذشت سالها پاسخ داد و گفت: آمارها نشان می دهد که بعد از انقلاب سطح آگاهی و کیفی دین داری در جامعه از نظر کیفی تغییر کرده است اما از جهت کمی تغییری نداشته است . هیچ نظامی را نمی توان یافت که هیچ مشکلی نداشته باشد.
وی اظهار داشت که تحلیل در سطح کلان با تحلیل در سطح خرد متفاوت است و با داشتن یک انتخاب درست مشکلاتی که در سطح خرد جامعه وجود دارد نیز برطرف می شوند.
ایشان در ادامه گزاره های یک فرد اصلح را بیان نمود و گفت یکی از گزاره های مهم با توجه به وضعیت اقتصادی جامعه این است که فرد یا خودش اقتصاد دان باشد و یا دولتی را که روی کار می آورد اقتصادی باشند. از دیگر گزاره ها انقلابی و جوان بودند ، تقوای سیاسی داشتن ، خودش را خدمت کار انقلاب دانستن ، داشتن برنامه و بصیرت و بینش سیاسی داشتن .
در ادامه این پرسمان خانم دکتر راد در رابطه با فقه انتخابات صحبت نمودند و گفت کارایی انتخابات مشروعیت بخشیدن به انتخاب مردم از جنبه ملی و بین الملل است
شرکت در انتخابات یک حکم است وآن هم از نوع وجوب و دلایل فقها برای حکم به وجوب شرکت در انتخابات یکی حفظ نظام است ، چراکه اگر نظام یک جامعه از بین رود نظام دین داری هم از بین می رود و ایشان اظهار داشت حفظ نظام از مهمترین ادله تشکیل حکومت است مقام معظم رهبری فرمودند فکر نکنید اگر نظام اسلامی از بین رود شما وضع بهتری دارید بلکه وضع بدتر شده و مانند عراق و افغانستان می شود.
از دیگر ادله وجوب اعانه بر بر و تقوا است بر اساس این قاعده باید در انتخابات شرکت کرد و اثرگذار هم بود انتخاب فرد اصلح به حفظ تقوا مردم کمک می کند.
وی در ادامه گفت: اهتمام به امور مسلمین نیز یکی دیگر از دلایل وجوب شرکت در انتخابات است کسی که در انتخابات شرکت کند برای بهتر شدن وضعیت مردم تلاش می کند.
دلیل عمومات امر به معروف و نهی منکر ،برپایی نظام دینی بالاترین معروف است وقتی که فرد تلاش می کند در انتخاب اصلح اقامه کرده و همه معروفات متوقف بر وجود دولت و نظام اسلامی است .
آخرین دلیلی که برای وجوب شرکت در انتخابات می توان اقامه کرد دلیل عقلی است که ضرورت های که در جامعه داریم اقتضا می کند که برای بهبود وضعیت خود و جامعه باید در انتخابات شرکت نمود.
بسم الله الرحمن الرحیم
گزارش بازدید از نمایشگاه
به مناسبت هفته کتاب و کتاب خوانی طلاب مدرسه علمیه فاطمه الزهرا (سلام الله علیها ) شهرستان بیجار در تاریخ 29/8/1398 از نمایشگاه کتابی که در مجتمع امیرنظام گروس شهرستان بیجار برگزار شده بود بازدید نمودند.
در این نمایشگاه کتاب که جهت بازدید عموم برگزار گردیده بود کتابهای مختلفی در همه زمینه ها اعم ازکتابهای ادبیات ،هنری ،دین ، تاریخ و .. موجود بود طلاب ضمن بازدید از نمایشگاه کتابهای مورد نیاز خود را تهیه نمودند .
بسم الله الرحمن الرحیم
گزارش کارگاه موضوع یابی
به حول و قوه الهی کارگاه موضوع یابی توسط استاد محترم سرکار خانم صغری ملا ولی در تاریخ 29/1/1396در مکان حوزه علمیه فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها ) شهرستان بیجار برگزار گردید .
جلسه با سلام و صلوات بر محمد و اهل بیت مطهرشان آغاز گردید استاد ضمن بیان اهمیت پژوهش و چیستی آن جلسه را در رابطه با موضوع کارگاه اینگونه آغاز نمودند :
انتخاب موضوع مهمترين تصميم در فرايند تحقيق است. زيرا با آينده تحصيلي يا كاري و حتي شغلي شما در ارتباط است.
در اين تصميم گيري به چه نكات مهمي بايد توجه كرد؟
چند پیشنهاد برای انتخاب موضوع:
1. كمك گرفتن از ديگران (استادان، مدير مؤسسه، همكاران، يا افراد خانواده).
2. مطالعة كارهاي تحقيقي ديگران و ارتباط دادن آنها با علايق و انگيزه هاي ديگر خود.
3. فكر كردن به تجارب قبلي و زمينه هاي مورد علاقه تان.
4. فكر كردن به يك عنوان.
5. ياد آوري كلمات قصار، واگويه ها وگفته ها.
6. پي جويي حدس و گمانهاي خود.
7. ترسيم شكل، نمودار يا انگاره اي از آنچه در ذهن داريد.
چند نکته در رابطه با انتخاب موضوع :
چه انتخابهايي داريد؟
2. انگيزة شما چيست؟
3 . ارتباط موضوع با رشتة تحصيلي شما
4. نمونه هاي قبلي پروژه هاي تحقيقي
6.گسترةموضوع واندازة عنوان
7. چقدر وقت داريد و چگونه مي خواهيد وقت خودرا مديريت كنيد؟
8. هزينه هاي تحقيق را چگونه تأمين ميكنيد؟
9. چه منابعي در دسترس شما قرار دارد.
10ـ آیا این موضوع از اهمیت تحقیق برخوردار است؟
11 ـ آیا این موضوع ارزش تحقیق دارد؟
چند پیشنهاد برای انتخاب موضوع :
1. كمك گرفتن از ديگران (استادان، مدير مؤسسه، همكاران، يا افراد خانواده).
2. مطالعة كارهاي تحقيقي ديگران و ارتباط دادن آنها با علايق و انگيزه هاي ديگر خود.
3. فكر كردن به تجارب قبلي و زمينه هاي مورد علاقه تان.
4. فكر كردن به يك عنوان.
5. ياد آوري كلمات قصار، واگويه ها وگفته ها.
6. پي جويي حدس و گمانهاي خود.
7. ترسيم شكل، نمودار يا انگاره اي از آنچه در ذهن داريد.
چند سؤال مهم براي تعيين نقطة تمركز و هدف پروژه تحقيق
موضوع تحقيق با كدام رشته از دانش و معارف بشري ارتباط دارد؟
مسئله يا معماي اصلي چيست؟ يعني سؤال اصلي تحقيق چيست؟هدف و منظور اصلي تحقيق چيست؟
موضوع سازی از سوالات ذهنی:
الف) تجزیه به علل محتمل
ب) تجزیه به ابعاد و اضلاع
ج) تجزیه به آثار
مثال : کسالت جوانان در جامعه امروز
علل : تکنولوژی ، تربیت نادرست، مشکلات خانوادگی، بیکاری، عدم مطالعه، تغذیه نادرست
ابعاد و اضلاع : از نظر فرهنگی، از نظر اجتماعی، از نظر روانشناسی ، از نظر جامعه شناسی
آثار : اگر این موضوع باشد چه می شود؟ / اگر این موضوع نباشد چه می شود ؟
در پایان استاد محترم ضمن توضیح این مثال از طلاب عزیزخواستند که سوالات ذهنی خود را مطرح نموده و مانند مثالی که خودشان بیان نمودند علل ابعاد و آثار آن را مشخص نمایند .
آشنایی با سایتهای اینترنتی برای یافتن منبع:
1-پایگاه اطلاع رسانی کتابخانه های ایران( lib.ir)
2- ایران داک (ganj.irandoc.ac.ir)
3 - اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی (SID)
4 - بانک اطلاعات نشریات کشور (magiran.net)
5 - بانک مقالات علمی ( noormags.com)
6 - پرتال جامع علوم انسانی (ensani.ir)
بسم الله الرحمن الرحیم
گزارش کارگاه طرحنامه نویسی
با استعانت از ایزد منان و استعانت از امام عصر ( عج ) کارگاه طرحنامه نویسی توسط استاد محترم سرکار خانم صغری ملا ولی در تاریخ 29/1/1396در مکان حوزه علمیه فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها ) شهرستان بیجار برگزار گردید .
جلسه با سلام و صلوات بر محمد وآل محمد آغاز گردید استاد ضمن بیان اهمیت پژوهش و چیستی آن جلسه را در رابطه با موضوع کارگاه اینگونه آغاز نمودند :
تعریف طرح نامه تحقیق: طرح تحقیق، برنامه اجرایی و جزئیات فعالیت ها و امور مربوط به موضوع تحقیق را در بردارد. به عبارت ساده تر طرح تحقیق نقشه ی چگونگی انجام دادن تحقیق علمی است.»
« طرح تحقیق مانند نقشه ی اولیه ای است که مهندسان پیش از آغاز به کار ساختمان، تهیه می کنند و در طرح تحقیق، محقق تصویری کلی از انچه را که دنبال می کند نشان می دهد.»
اهمیت طرح نامه تحقیق :
1. برنامه ریزی و انجام پژوهش را تسهیل می کند.
2. همچون قطب نمایی است که جهت حرکت پژوهشگر را مشخص می نماید.
3. از آنجا که غالب پژوهشها برای کسب درجه علمی یا حمایتهای مالی می باشد لذا باید نقشه اولیه پژوهش مورد نظر به مسولان ذیربط تحویل داده شود تا مورد ارزیابی و تصویب قرار گیرد.
4. مهمترین ویژگی و خاصیت طرح پژوهشی ویژگی پیش بینی کنندگی آن است. در طرح تحقیق، کلیه فعالیت ها و اموری که از ابتدای شروع یک پژوهش علمی تا آخرین مرحله آن یعنی ارائه گزارش نهایی باید انجام شود، تعیین می شود.
5. همچنین ترتیب زمانی اجرای هر فعالیت نیز مشخص می گردد. این مهم باعث می شود تا هیچ امری در طول فرآیند تحقیق مورد غفلت واقع نگردد. علاوه بر این دقت و تامل کافی در تهیه طرح پژوهشی از سردرگمی و بلاتکلیفی محقق در طول انجام پژوهش جلوگیری می کند.
انواع طرح نامه تحقیق در تحقیقات پایانی
1. طرح اجمالی
2. طرح تفصیلی
ساختار طرح تحقیق:
1. بیان مسئله (تبیین موضوع)
2. اهمیت و ضرورت تحقیق
3. اهداف و فواید تحقیق
4. پیشینه تحقیق
5. سوالات تحقیق
6. فرضیه تحقیق
7. ساختار تحقیق
8. منابع پیشنهادی
بیان مسأله در طرح تحقیق :
این بخش از تحقیق معین کننده مراحل بعدی تحقیق اعم از اهداف و روش تحقیق می باشد.
در این بخش اطلاعات زمینه ای و ابعاد مختلف موضوع ، دلایل انتخاب و فواید ناشی از تحقیق را به روشنی توضیح می دهد تا ضرورت انجام تحقیق احساس شود و اهمیت آن آشکار گردد
همچنین در ارائه طرح پژوهشی به مسولین و سازمانهای تامین کننده بودجه و توجیه آنان کاربرد دارد.
در بیان مسأله اول باید موضوع به صورت کلی توضیح داده شود سپس به طور اختصاصی آن را شرح داد.
قالب بیان مسأله:
1. بیان ریشه موضوع بصورت عام و کلی
2. بخش خاص مرتبط با موضوع
3. خود موضوع
مثال برای بیان مسأله
موضوع : تربیت عاطفی انسان در قرآن
دو بعدی بودن انسان و تربیت پذیر بودن (بخش عام)
تربیت و ابعاد مختلف آن در انسان (بخش خاص)
تربیت عاطفی انسان از نگاه قرآن (بخش اخص = خود موضوع)
در تدوین بیان مساله باید به نکات توجه کرد:
تعریف مسئله ( توضیح بنیادی موضوع، تبیین ابعاد و وسعت آن)
اهمیت مسئله :
1. راه حل های موجود
2. لزوم اجرای پژوهش
3. اشاره به آنچه می خواهد انجام شود.
4. مطالعه پیشینه تحقیق
5. محقق باید ابتدا به مطالعه پیشینه پژوهشی موضوع مورد نظر بپردازد.
پیشینه تحقیق : بررسی تاریخچه موضوع تحقیق
هدف از پرداختن به پیشینه :
1. برقراری ارتباط منطقی میان اطلاعات پژوهشهای قبلی با مسئله تحقیق
2. آشنایی با چارچوب نظری یا تجربی مسئله تحقیق
3. آشنایی با روشهای تحقیق مورد استفاده در پژوهشهای گذشته
4. پیشگیری از دوباره کاری
5. استفاده از تجربیات مفید محققان قبلی
6. آگاهی از نقاط ضعف پژوهشهای پیشین
راههای دستیابی به پیشینه تحقیق
1. منابع اطلاعاتی مرتبط با موضوع انتخاب شود.
2. نتایج تحقیقات قبلی مطالعه و نقد و بررسی شود
3. ترتیب موارد از کلی به جزیی تدوین گردد.
4. بر مهمترین و شایسته ترین پژوهشهای مرتبط با موضوع تمرکز شود.
اقسام پیشینه :
1 – پیشینه پیدایی : گزارش تاریخچه موضوع تحقیق که از چه زمانی در عالم تکوین پدید آمده است .
2 – گزارش تحلیلی از کتاب ها پایان نامه ها و مقالاتی که در این زمینه تدوین شده است .
اهمیت وضرورت تحقیق
در این قسمت محقق باید روشن نماید که موضوع چه اهمیتی دارد و چرا باید تحقیق شود و وقتی تحقیق تمام شد چه چیزهایی را می خواهد گزارش کند و چه ارزشی دارد.
در این بخش می بایست جوانب موضوعد و چگونگی ارتباط ان با رشته تحصیلی مورد نظر و اهمیت موضوع به لحاظ علمی و کاربردی توضیح داده شود.
در اهمیت به آثار مثبت انجام تحقیق اشاره شود
در ضرورت به آثار منفی تحقیق اشاره شود.
برای بیان سوالات اصلی و فرعی و فرضیات و اهداف ابتدا باید ساختار تحقیق روشن شود سپس به سراغ این مباحث رفت .
هدف کلی : بررسی + عنوان تحقیق
هدف جزئی : بررسی + عناوین فصول
سوال اصلی : بیان عنوان تحقیق به صورت سوالی
سوالات فرعی : بیان عناوین فصول به صورت سوالی
فرضیه :جواب احتمالی به سوال اصلی یا جواب احتمالی به سوالات فرعی
در پایان جلسه استاد محترم سایت های معتبر را جهت مراجعه طلاب عزیز برای یافتن منابع تحقیق خود بیان نموده و همچنین نحوه جست و جو در ایران داگ را به طلاب عزیز آموزش دادند .
روز مبعث چه روزی است؟
مبعث
روز مَبْعَث بر پایهٔ باورهای اسلامی، روزی است که محمد، پیامبر اسلام، به درجه پیامبری برگزیده شد. مسلمانان معنقدند او در غار حرا، توسط جبرئیل و از سوی خدا به پیامبری نایل آمد و مأمور شد که چندخداپرستی و بتپرستی را از زمین بردارد و خداپرستی را رواج دهد و پیام وحی را به مردم برساند. محمد در این زمان چهل سال داشت و در مکه زندگی میکرد.
باور شیعیان
بر اساس باور شیعیان، محمد مصطفی در روز ۲۷ رجب عام الفیل، سال ۱۳ پیش از هجرت پیامبر اسلام مبعوث شد. شیعیان این روز را جشن میگیرند و در روایات اسلامی اعمال مستحبی برای روز مبعث پیش بینی شدهاست. دعا، نماز و غسل مستحب از اعمال این روز است.
باور اهل سنت
در نزد اهل سنت تاریخ دقیق بعثت پیامبر مشخص نیز ولی بعضی معتقدند که این واقعه در شب ۲۱ ماه رمضان بوده است. به دلیل نامعلوم بودن تاریخ، مبعث نزد اهل سنت جشن گرفته نمیشود.
روز مبعث چه روزیست؟
روز مَبْعَث، روزی است که حضرت محمد، پیامبر گرانقدر اسلام، به درجه پیامبری برگزیده شد. در تقویم هجری قمری، ۲۷ رجب روز مبعث است.
حضرت محمد مصطفی در روز (۲۷ رجب) سال ۴۰ عام الفیل، همزمان با سال ۱۳ پیش از هجرت پیامبر اسلام، در غار حرا، توسط (جبرئیل) و از سوی خدا به پیامبری نایل آمد و مأمور شد که چندخداپرستی و بتپرستی را از زمین بردارد و خداپرستی را رواج دهد و پیام وحی را به مردم برساند.
روز مبعث، روز برانگیختن خردهایی است که در تابوت خُرافه گرایی، هوس پرستی و جهل پیشگی دفن شده بود. روز مبعث روز تولّد عاطفه هاست؛ عاطفه هایی که در رقص شمشیرها زخمی می شد و در جنگل نیزه ها جان می باخت. آن روزها، دخترکان معصوم، به جای آغوش گرم مادر، در دامان سرد خاک می خفتند. جوانان بلندقامت، در جنگ جهالت ها، جان به بارش تیرها می دادند و زنان بی پناه، در بند اسارت می زیستند. آه که چه خارهایی به پای بشریّت می خلید و چه زخم هایی دل عاطفه ها را می خَست.
روز مبعث، روز مرگ قساوت ها و شرارت ها بود؛ روز مرگ کرامت هایی که به پای بت ها قربانی می شد؛ روز مرگ جهل و شرک و پرستش های ناروا بود.
منبع:talahost.com
مشارق انوار الیقین، ص 51
مناقب الخارزمی، ص 257
اثبات الهداة، ج 2
به حول و قوه الهی و با استعانت از امام عصر (ارواحنا له الفداء ) جلسه دفاعیه تحقیقات پایانی 7 تن از طلاب مدرسه علمیه فاطمه الزهرا (سلام الله علیها ) با حضور استاد داور جناب آقای دکتر محمود صفی زاده در همین حوزه مبارکه برگزار گردید .
به حول و قوه الهی و با استعانت از امام عصر (عج ) در تاریخ 1395/12/8 نشست هم اندیشی تحت عنوان دانش افزایی فاطمی با حضور حجت الاسلام و المسلمین آقای فاضلی در محل سالن اجتماعات حوزه علمیه فاطمه الزهرا (سلام الله علیها ) شهرستان بیجار بر گزار گردید .
در این نشست استاد درباره شخصیت حضرت زهرا (سلام الله علیها ) از دو بعد فضائل حضرت و احادیث و روایات در مورد حضرت صدیقه طاهره و بعد ولایت مداری حضرت فاطمه الزهرا صحبت نمودند .
به نام آنکه هم عشق،هم عاشق وهم معشوق است
بغض کرده وبه یک گوشه خیره مانده بود.نمیدانست چه کند،از یک طرف دلش و لیلا مانع این کار میشدند،از طرف دیگر حرف مردم واصرارخانواده اش او را مجبور به این کار می کردند.ناگهان زنگ در به صدا در آمد،خلوتش شکست،از پنجره بیرون را نگاه کرد.خواستگارها بودند.یاد روزی افتاد که احمد به خواستگاریش آمد.مادر احمد چند سالی بود که اورا زیر نظر داشت.احمد پسری بود که همه دختران آرزوی همسریش راداشتند.به همین دلیل مریم خوشحال و راضی بود و عروسیشان خیلی زود سرگرفت.
دوسال بعدش لیلا به دنیا آمد و یک سال بعدش احمد به جبهه رفت وتا امروز برنگشته بود.البته آن روز پدر و مادرش هر دو زنده بودند.زن برادرش اورا صدا زد و از فکر و خیال بیرون آورد.به اصرار او لباس نو پوشید، انگار که دارد کفن می پوشد.دستش از آستین لباس رد نمیشد.گویی لباسش هم میلی به این کار نداشت.هرچه اصرار کرد منصور (برادرش) راضی نشد که به آنها جواب رد دهد.
وقتی خواستگارها نشستند ، مریم چای آورد. چشمهایش پر از خون شده بود.نمیتوانست بغضش را بشکند. وقتی که خواهر مسعود به او میگفت: زن داداش دلش می خواست او را خفه کند.خب زن داداش برید باداداش حرف هایتان را بزنید. به اصرار خواهر مسعود رفتند و با هم حرفهایشان را زدند.البته حرف فقط برای مسعود بود. مریم که حرفی برای گفتن نداشت، تمام حرفهایش در چهره اش نمایان بود. مسعود بیرون آمد و به خواهرش گفت: من همه حرف ها و برنامه هایم برای آینده را گفتم ولی مریم خانم چیزی نگفت، مریم دیگر چیزی برای گفتن نداشت. آخه به نظر همه این که هشت سال به پای یکی بنشینی مسخره می اومد.
خواهر مسعود: خب، مبارکه. سکوت علامت رضایته دیگه داداش ؛ زن داداشم یخورده ناز داره.
وقتی منصور پرسید مریم نظرت چیه؟ مریم سکوتی طولانی کرد و گفت: آخه، منصور : آخه نداره دیگه، از این یکی نمیتونی هیچ عیب و ایرادی بگیری .
خواهر مسعود: پس ما فردا شب میایم برای قرار و مدار عقد و عروسی.
اینو که گفت صورت مریم سرخ شد یکدفعه صدای گریه لیلا درآمد. تمام این مدت لیلا از کنار در به مادرش مریم نگاه میکرد، مریم وقتی او را دید از خجالت آرزو کرد که ای کاش زمین دهن باز کند و او را ببلعد.از نظر مریم این کار ظلم در حق لیلا بود. رفت داخل اتاق وقتی آن حال لیلا را دید بغضش ترکید انقدر گریه کرد که آب در بدنش خشکید. وقتی از اتاق بیرون آمد مهمان ها رفته بودند. به ساعت نگاهی کرد یک نصف شب بود. او چهار ساعت بود که گریه می کرد. کمی ارام شده بود. ولی بازم به یاد احمد که می افتاد دلش می گرفت. مرور خاطرات مشترکشان مثل زندگی و فکر ازدواج با دیگری عین جان کندن بود. دلش می خواست هیچ وقت صبح نشود.چون شروع یک روز دیگر مساوی بود با قرار و مدار ازدواج او با مسعود. خوابش هم نمی برد. این درد او را بی خواب کرده بود. رفت دو رکعت نماز بخواند تا شاید آرام بگیرد، یا گلایه اش را به گوش خدا برساند.خیلی دعا کرد تا اثری از احمد پیدا شود.سر نماز خوابش برده بود وقتی بیدار شد دید لیلا به مدرسه رفته ونماز صبحش هم قضا شده.زن برادرش صدا زد:مریم پاشو کارمون زیاده امشب مسعود اینا میان واسه قرار مدار عروسی،بجنب باید بریم خرید.از همه لجش گرفته بود.انگار همه دست به دست هم داده بودند تا اورا از عشقش دور کنند.باهمین فکرو خیالات شب رسید شبی ک مریم ارزوی کن فیکون شدن دنیارا داشت تا نرسد.همه حرفهایشان را زدند مهریه را هم تعیین کردند.قرار شد لیلا هم با انها زندگی کند.فقط تاریخ عقد و عروسی ماند.خواهر مسعود گفت:مریم جان من تقویم را دیده ام اخرهمین هفته میلادامام حسینه بنظر من روز خوبیه برا عقد نظر شما چیه؟مریم سرش را پایین انداخت و سکوت کرد.مسعود گفت:خیلی خوبه مریم هم راضیه.خواهر مسعود:پس فردا آماده باشید تا برویم حلقه و بقیه وسایل رو بخریم.بازم مریم سکوت کرد اینبار زن داداشش گفت:باشه حتما.مریم فکر میکرد اونا میخوان از دستش راحت شن ولی تنهایی و افسردگی مریم داشت همه رو آزار میداد.وقتی صبح داشتن واسه خرید می رفتن لیلا گریه کنان گفت:مامان میخوای عروسی کنی،منتظر بابا نمیمونی؟ لیلا نمی دانست که چه در دل مادرش میگذرد او به قدری ناراحت بود که مرگ برایش شیرین تر از این ازدواج اجباری بود. با لاخره روز عید رسید عقد را در خانه منصور برگزار میکردند.مریم آشفته بودَ، شب خواب احمد رو دیده بود. ولی نه مثل دفعات پیش متفاوت تر از بقیه خواباش بود.وقتی داشت می رفت آرایشگاه لیلا جلو راهش رو گرفت و گفت: مامان تو رو خدا نرو، امشب بابام میاد اینو شب خودش بهم گفت. این حرف لیلا مریم را آشفته تر کرد تاجایی که داشت با پای برهنه سوار ماشین میشد. منصور گفت: چیکارداری میکنی، کفشات کوپس.چیزی راجب خوابش به آنها نگفت چون برای آنها چیز عجیبی نبود از وقتی که احمد رفت و دیگر برنگشت زیاد از این خوابها دیده بود.اینبار لیلا به منصور متوسل شد: دایی تورو خدا،نذارید مامانم بره بابام برمی گرده. منصور کنترل خودشو از دست داد و شروع کرد به اشک ریختنَ، این کارش بهونه شد واسه بقیه هم تا به خاطر غمِ لیلا ببارن. ظاهرا به خاطر لیلا گریه می کردن ولی خودشون هم می دونستن غم مریم بزرگتره. مریم هم به خاطر خودش وهم به خاطر لیلا رفت تا برای آخرین بار از ستاد خبری بگیرد. ولی آقای شریعتی بازم جواب منفی داد و مریم در اوج نا امیدی بیرون اومد.بالاخره شب شد.بهترین شب زندگی همه و پر درد ترین شب برای مریم. مریم و مسعود باهم اومدن داخل، اولین کسی که دید لیلا بود ؛ دیدن اون داغ مریم رو ده چندان میکرد. دلش گر گرفت مثل انبار باروتی که کبریت بندازی داخلش. مریم سر سفره عقد نشست.لیلا بازم شروع کرد به التماس که زن داییش او را از اتاق خارج کرد تا شاید آرام شود.
عاقد شروع کرد به خواندن خطبه:
سرکار خانم مریم مرادی آیا وکیلم شمارا با مهریه یک جلد کلام ا…مجید ،یک شاخه نبات،آینه و شمعدان،و چهارده سکه تمام بهار آزادی به عقد آقای مسعود خانی در بیاورم؛ مریم سکوت کرد.
خواهر مسعود: عروس رفته گل بچینه.
برای باردوم……عروس رفته گلاب بیاره.
برای بار سوم…………………….
اینبار بار آخر بود، دیگه باید بله رو می گفت.در تمام مدتی که عاقد خطبه میخواند مریم زیر لب آیت الکرسی را زمزمه میکرد. لب جنباند که بله را بگوید که صدای زنگ در او را متوقف کرد.همه ساکت شدند.مرغ دل مریم باشنیدن صدای زنگ پر زد.چنان خوشحال شد که گویی میداند چه کسی پشت درد است. لیلا بدو بدو رفت و در را باز کرد،پشت درد مرد ناآشنایی را دید با نا امیدی سلام داد.مرد گویی که لیلا را می شناسد از او سراغ مادرش را گرفت. وقتی مریم مرد را دید از ذوقش دست و پایش شروع به لرزیدن کرد. او را می شناخت رفیق گرمابه و گلستان احمد بود.دفعه آخر هم باهم رفتند.دو روزی بود که آزاد شده بود.نامه احمد که سفارش کرده بود به دست خود مریم برسه رو که به مریم دادهمه با تعجب به اون نگاه میکردن به چشم خودشون داشتن واقعی شدن خوابای مریم رو میدیدن.
دستای مریم می لرزید و نمیتونست نامه رو باز کنه.منصور نامه رو از اون گرفت، باز کرد و به دستش داد:
به نام خدا
سلام مریم عزیزم حالت خوب است؟ حال دخترمان لیلا چطور است ؟ حتما خیلی بزرگ شده و به مدرسه می رود. مریمم دلم برایت تنگ شده.برای همه تان.
قرار است تا آخر اسفند اسرای باقی مانده را هم آزاد کنند.ببخشید که در این مدت بی خبرت گذاشتم،آخر……………
خدانگهدارتان،احمد..
آرام در را باز کرد دیگر از ان شور و شوق گذشته اش خبری نبود یاد اونوقتایی افتاد که با سر و صدا و خنده وارد خونه می شدند . چند شب بود که نخوابیده بود . از سردرد نمی توانست رو پاش بایسته ، چند تا آرامبخش خورد بلکم خوابش خوابش بگیره و وقتی بیدار میشه این کابوس تمام شده باشه . طبق عادت همیشگیش رو کاناپه دراز کشید و تلوزیون را روشن کرد . به هر شبکه ای که میزد قران سر گرفتن مردم رو نشون میداد . یه لحظه رفت تو فکر ؛ که چه خبره ؟ چرا همه شبکه ها یه چیزو نشون میدن ؟ اونم قران سر گرفتن !
به نظرشغیر عادی بود ، کمی فکر کرد ؛ یاد مادربزرگش افتاد ؛ شب قدرا تو خونشون احیا می گرفتن ، قرآن به سر می گذاشتن ، فهمید که شب قدر است . تو همین فکرا بود که خوابش برد . دم دمای صبح بود که با هراس از خواب بیدار شد ، اینقد حول کرده بود که صورتش خیس عرق بود . کمی با خودش کلنجار رفت تا بلکم خوابشو با ربط دادن به چیزایی که شب قبل از تلوزیون دیده توجیه کنه.
از خسته گیش کم نشد که هیچ ، زیاد هم شد . بلند شد دوش گرفت و لباسشو عوض کرد ، دلش ضعف می رفت رفت سر یخچال ولی فقط نگاه کرد ، مگه تو این وضعیت چیزیم از گلوش پایین می رفت . در یخچالو بست واز خونه زد بیرون ؛ به سمت جایی که این چند وقت شده بود خونه امیدش ، به جای خونه ای که با هزار امید و آرزو دایر کرده بودند .
مستقیم رفت سمت اتاقی که مجید چند وقته رو توش خوابیده بود . یه خورده بالا سرش نشست و باهاش حرف زد از همه چیزگفت : کارای کارگاه ، بچه دار شدن مونا و…
رفت تا با دکترش صحبت کنه ، حرفای دکتر شد نمک روی دل زخمیش.
میشد و از دست اون کاری بر نمی امد.به گفته دکتر حال مجید رو به وخامت می رفت.این چند روزو یه قطره اشکم نریخته بود ولی دیگه نمیتونست رو قولی که به مجید داده بایسته.اینباربارید،اشک ریخت تا بلکم این اشکها شوند آبی برروی آتش دل پریشانش.
بعد آروم شدن رفت تا کمی به مجید برسه و تختش رو مرتب کنه.اینقد ضعف روحی و جسمی رو تحمل کرده بودکه خوابش برد.بازم با پریشانی بیدار شد.
همون خواب شب قبل رو دیده بود.بازم خواب دید ک رو تخت بیمارستانه و کل صوزتش باندپیچی شده.مادر بزرگش بالا سرش نشسته گریه میکنه و قران می خونه.از در داشت می نالید،مادر بزرگش زل زد تو چشماش و گفت:قران بخوان تا نجات پیدا کنی>می دونست که بی دلیل نیست که هر وقت می خوابه این خواب رو می بینه.دیگه می ترسید که بخوابه،کل روزشو با فکر کردن ب همین چیزا گذزوند.شبم که خوابش نبرد.بازم روز از نو روزی از نو.روز وشبایی که پر از درد بود.مجید فقط دردجسمش رو داشت،ولی اون هم جسمش هم روحش در عذاب بود.رفت خانه تا آماده بشه وبره به کارگاه سری بزنه.وقتی به کارگاه زسید همه می پرسیدند:پس خانم،آقای مهندس کی از سفر برمی گردن؟فلان قطعه شکسته،فلانی سفارشارو می خواد>اینم میگفت:بر می گرده چند روز دیگم صبر کنید.به کسی نگفته بود که چه اتفاقی برای مجید افتاده.حتی خودش هم قبول نداشت این اتفاقات رو.سفارش قورمه سبزی داد غذای مورد علاقه مجید،یخورده با حسرت نگاش کرد،چند قاشق بیشتر نتونست ازش بخوره بد انداخت تو سطل آشغالی.رفت بیمارستان دیگه شب شده بود.صندلی رو بازکرد وروش دراز کشید،به سختی خوابش بردبا این همه خستگی وگرفتاری خواب خیلی لذت بخش بود،ولی کاش این اتفاقات نیافتاده بودتا لذتشم واقعی بود.صبح سرحال از خواب بیدار شد بعد مدتها خواب راحت و بدونه کابوسی داشت.پاک یادش رفته بود که دو روز گذشته چه خوابی دیده بود.بازم یک روز تکراری،مرتب کردن سروصورت وتخت مجید،گزارش کارگاه،تعریف کردن اتفاقات روز گذشته،امروزشم مثل چند روز گذشته گذروند.رفت پیش دکترتا ببینه حال شوهرش چطوره با حرفای دکتر وا رفت، وضعیت مجید وحشتناک بود. دکتر می¬گفت: خون تو مغزش لخته بسته، امکان داره هر لحظه دچار مزرگ مغزی بشه تاب نیاورد و همون جا افتاد. وقتی چشم هاشو باز کرد رو تخت بود وبه دستش سرم وصل کرده بودند، اینجوری حال بهتری داشت، بهتر میتونست وضعیت مجید رو درک کنه. حدود یک ساعت اینا از به هوش اومدنش می گذشت که دکتر مجید اومد بالا سرش و ازش خواست که صبور باشه، فقط گریه می¬کرد که بهش یه راهکار نشون بده کجا ببرتش که خوب بشه، بره کدوم کشور… دکتر کمی مکث کرد، نمی دونست بگه یا نگه چون الهه رو میشناخت. دوست خانوادگی بودند میدونست که با اینطور چیزا یا به قول الهه: خداییات، رابطه خوبی نداره و در برابرش گارد میگیره، سر قضیه سرطان پدرش خیلی تلاش کرده بود ولی به نتیجه ای نرسیده بود و پدرش رو از دست داده بود. بعد اون الهه که نه سال بیشتر نداشت کلاً از خدا رو برگردونده بود و با هرکس که در این مورد حرف میزد برخورد می کرد. دکتر سماواتی دل رو به دریا زد و گفت: ببین الهه جان در این مورد خاص کاری دیگه از من و امثال من بر نمیاد. الان فقط یه معجزه میتونه مجید رو برگردونه، دکتر خوب میخوای، فقط خدا. دعا کن، دست از لج بازی بردار، این بار رو حداقل دست از این کارات بردار، الان چاره ای جز کمک خواستن ازش نداری. طلسم قهر بیست ساله رو بشکن،دعا کن،قران بخون.اسم قران رو که آورد الهه همچین سرشو بلند کرد که دکتر قالب تهی کرد.بعد رفتن دکترالهه رفت تو فکر بدشم نمی اومد ببینه ک این خدایی که مردم ازش دم میزنن چیکار میتونه بکنه.رفت ازنماز خونه یه قران برداشت و بعدشم رفت بالا سر مجید نشست به قران خوندن.اولش خیلی گیر داشت ولی کم کمک را افتاد،به هر حال توی خونه واده ای بزرک شده بود که همه یه پا قاری بودن.احساس میکرد وقتی داره میخونه کسی هم باهاش تکرار میکنه.اینقد غرقشده بود که گذر زمان رو احساس نکرد.یه لحظه سر بلند کردو دید که بله نصف شب شده.مثلا امشب میخواست بره کارگاه و تا صبح به کارای عقب افتاده رسیدگی کنه.تو همین فکرا بود که با صدای وحشتناک بوق دستگاههای متصل به مجید به خودش امد،بعدشم که چندتا دکتر و پرستار ریختن تو اتاق و اون رو بیرون کردن.گریه میکردو داد میزد:این بود اون خدایی ک ازش دم میزدید،دکتر میگفتی قران بخونم که زودتر ازم بگیرتش.واسه الهه پاستوریزه و حساس دیگه چیزی اهمیت نداشت،همونجوری جلو اتاق نشسته بود رو زمین و زجه میزد.دیگه نا واسش نمونده بود،دکتر سماواتی از اتاق خارج شد و امد روبروش وایستاد،سرشو بلند کردو به دکتر زل زد از صورت دکتر نمیشد چیزی فهمید.چرا غمگین نبود؟مثلا بهترین دوستش بود!دکتر لبخند زد و گفت:نمیخوای ببینیش؟الهه واقعا دیگه هنگ کرده بوداین چرا میخنده؟دستشو گرفت به لبه دیوار و بلند شد،آروم آروم رفت سمت اتاق مجید،از چیزی که میدید نزدیک بود ذوق مرگ بشه.علایم حیاطی مجید برگشته بود و با لبخند بی جونی نگاه الهه می کرد.دکتر دوس داشت اونارو تو این وضعیت تنها بذاره،ولی از طرفیم دلش میخواست به الهه تشری بزنه.رفت تو اتاق و رو به الهه گفت:دیگه چرا گریه میکنی،من موندم این اقا مجید چجوری خوب شد،اخه خدای ما که از این کارا بلد نیست.مجید خیلی اصرار کرد که بره خونه واستراحت کنه،ولی زیر بار نرفت وگفت میره تا تو نماز خونه بخوابه.چند سلعتی از خوابش میگذشت که صدای قران خوندن شنید.بیدار شدو دید که همه قران به سر گرفتن.از یه خانمه پرسید که چه خبره،خانمه گفت:که شب قدره،یخورده فکرکردشب قدر که چند شب پیش بود.یادش اومد که شب بیست وسومه سومین شب قدر،به همین چیزا فکر میکرد که نشسته خوابش برد.دم دمای اذان صبح؛حدود ساعت پنج بود که گوشیش زنگ خورد.نادری بود؛نگهبان کارگاه،بامنومن وترس گفت که:اتاق مدیر آتیش گرفته و چند قسمت دیگه از کارگاه رو هم سوزونده.الهه مات موند دیگه نمی دونست چی بگه،مگه میشه،فقط تونست بگه الحمدلله.نادری تعجب کرد،باید طبق معمول دادو بیداد می کرد،چندبار صداش کرد ولی جوابی نشنید،قطع کرد.جایی که اون قرار بود توش باشه الان آتیش گرفته بود.لحظه به لحظه خوابش تعبیر می شد.اینو فهمید که قران خوند تا مجید و نجات بده ولی خودش نجات پیدا کرد.فکر کردن بهشم به دردش می اورد.اگه واس قران خوندن نمونده بود الان وسط آتیش جزغاله شده بود.انتظارمنتقل شدن به بخش مجیدو میکشید تاهمه چیزو واسش تعریف کنه.وقتی داشت واسه مجید تعریف میکرد گوله گوله اشک میریخت.الهه دیگه دختر بچه معتقد بیست سال پیش بود…..
.پایان
“ سرکار خانم شهلا میر احمد پور از طلاب پایه چهارم”
به حول و قوه الهی در تاریخ 1395/10/1 جلسه هم اندیشی با عنوان مهدویت ( فرصت ها و آسیب ها ) با حضور حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای شیری از متخصصینمرکز مهدویت استان همدان ؛ در سالن اجتماعات حوزه علمیه فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها ) خواهران شهرستان بیجار برگزار گردید.
با استعانت از خداوند متعال کرسی آزاد اندیشی با موضوع اشتغال زنان در سالن اجتماعات حوزه علمیه فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها ) در تاریخ 1395/8/11 برگزار گردید.
در این کرسی سر کار خانم رقیه ناظری استاد صاحب نظر و سرکار خانم رقیه خورشید به عنوان استاد منتقد و خانم منیر فیض اللهی به عنوان استاد داور
نظریات خود را درباره ضرورت اشتغال زنان و مزایا و معایب شاغل بودن زنان بیان نمودند و در نهایت طلاب نیز پرسشهای خودرا مطرح نمودند .
در تاریخ 1395/6/4 لغایت 1395/6/8در حوزه علمیه فاطمه الزهرا (س) شهرستان بیجار، نمایشگاهی از آثار تحقیقاتی خواهران طلبه برگزار گردید.
در این نمایشگاه تحقیقات پایانی که رتبه های عالی کسب نموده بودند به همراه تحقیقات برخی طلاب در معرض دید طلاب قرار گرفت ، که مورد استقبال طلاب قرار گرفت.